دانلود گلهای رنگارنگ برنامه شماره 171 ( شور ) با صدای غلامحسین بنان

دانلود گلهای رنگارنگ 171 غلامحسین بنان

دانلود گلهای رنگارنگ برنامه شماره 171 ( شور ) با صدای غلامحسین بنان

شنونده برنامه شماره 171 ( شور ) از مجموعه گلهای رنگارنگ باشید با صدای مخملین استاد غلامحسین بنان. آهنگسازی تصنیف آرزوی ما تویی و آذربایجان از استاد روح الله خالقی و اشعار این برنامه نیز از حافظ ، مولانا، باستانی پاریزی و رهی معیری صفا می باشد.

در بخش دانلود می توانید بخش ساز و آواز و نیز تصانیف آرزوی ما تویی و آذربایجان که از همین برنامه شماره 171 گلهای رنگارنگ می باشند را به صورت جداگانه دانلود کنید.

متن برنامه شماره 171 گلهای رنگارنگ با صدای غلامحسین بنان

دکلمه گوینده مرد
بر تو باد از ما درود ای ساحل رود ارس
كز نسیمت آسمان را عطر افشان شد نفس

سوی تو صدها سلام ای شهر تبریز عزیز
سوی تو صدها سلام ای شهر تبریز عزیز …
منكر عشق شرر بارت به میهن نیست كس

نوبهار از خاک تو گلهای خونین بر دمد
نوبهار از خاک تو گلهای خونین بر دمد …
لاله های آتشین روید به جای خار و خس

چشم بد دور از تو باد …
چشم بد دور از تو باد ای آتشین خاک سهند
فتنه مهجور از تو باد ای وادی آب ارس

دکلمه روشنک ( شعر حافظ )
بیا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم
فلک را سقف بشكافیم و طرحی نو در اندازیم

اگر غم لشكر انگیزد كه خونِ عاشقان ریزد
من و ساقی به هم سازیم و بنیادش براندازیم

چو در دست است رودی خوش بگو مطرب سرودی خوش
كه دست افشان غزل خوانیم و پاكوبان سر اندازیم

دکلمه روشنک ( شعر مولانا )
گر رود دیده و عقل و خرد و جان تو مرو
كه مرا دیدن تو بهتر از ایشان تو مرو

آفتاب و فلک اندر كنف سایه‌ی توست
گر رود این فلک و اختر تابان تو مرو

ای كه در سخنت صاف‌تر از طبع لطیف
گر رود صفوت این طبع سخندان تو مرو

با تو هر جزء جهان باغچه و بستان است
در خزان گر برود رونق بستان تو مرو

لیک تو آب حیاتی همه خلقان ماهی
از كمال و كرم و رحمت و احسان تو مرو

هست طومار دل من به درازای ابد
هست طومار دل من به درازای ابد …
برنوشته ز سرش تا سوی پایان تو مرو

هست طومار دل من به درازای ابد
برنوشته ز سرش تا سوی پایان تو مرو

آواز استاد بنان ( شعر باستانی پاریزی )
یاد آن شب …
یاد آن شب كه صبا بر سر ما گل می‌ریخت
بر سر ما ز در و بام و هوا گل می‌ریخت

سر به دامان منت بود و ز شاخِ گل سرخ
بر رخ چون گلت آهسته صبا گل می‌ریخت
بر رخ چون گلت آهسته صبا گل می‌ریخت …
خاطرت هست كه آن شب همه شب تا دم صبح
گل جدا شاخه جدا باد جدا گل می‌ریخت

زلف تو غرقه به گل بود و هر آن گاه كه من
می‌زدم دست بدان …
می‌زدم دست بدان زلف دو تا گل می‌ریخت

دکلمه روشنک
گیتی آن شب اگر از شادی ما شاد نبود
راستی تا سحر از شاخ چرا گل می‌ریخت

گیتی آن شب اگر از شادی ما شاد نبود
راستی تا سحر از شاخ چرا گل می‌ریخت

تصنیف آروزی ما تویی تو استاد بنان ( شعر رهی معیری )
آرزوی ما تویی تو
قبله ی دلها تویی تو
جان بی تو آرامی ندارد
کارام جان ما تویی تو

عاشقم ای مه به رویت
سرخوشم ای گل به بویت
مجنون‌تر از مجنون منم من
زیباتر از لیلا تویی تو

می ده به یاران کهن ای ماه من
می ده که عمر دشمنان طی شد
دور نشاط و نوبت می شد
دور نشاط و نوبت می شد …

تصنیف آذربایجان استاد بنان ( شعر رهی معیری )
شب سحر شد
مهر از افق جلوه گر شد
آه دل درویشان سوزنده چون آذر شد

مطرب ز شهناز شوری عیان كن
آهنگ آذربایجان كن
بر خاک تبریز اشکی فرو ریز
از فتنه ی گردون فغان كن
وز دیده سیل خون روان كن

برگو كه عشقت آذر به جان ها زد
وین شعله آتش بر خانمان ها زد

ای قبله ی آزادگان وی خاک آذربادگان
فرخنده باد ایام تو
كز نامِ تو آشفته خاطر دشمنِ دون شد
می در گلوی مدعی خون شد


دیدگاهتان را بنویسید