![غزل شماره 3 وحشی بافقی](https://artment.ir/wp-content/uploads/2023/09/vahshi-bafghi-ghazal-03.jpg)
غزل شماره 3 وحشی بافقی
راندی ز نظر چشم بلادیدهی ما را
این چشم کجا بود ز تو دیدهی ما را
سنگی نفتد این طرف از گوشهی آن بام
این بخت نباشد سر شوریدهی ما را
مردیم به آن چشمهی حیوان که رساند
شرح عطش سینهی تفسیدهی ما را
فریاد ز بدبازی دوری که برافشاند
این عرصهی شطرنج فروچیدهی ما را
هجران کسی کرد به یک سیلی غم کور
چشم دل از تیغ نترسیدهی ما را
ما شعلهی شوق تو به صد حیله نشاندیم
دامن مزن این آتش پوشیدهی ما را
ناگاه به باغ تو خزانی بفرستند
خرسند کن از خود دل رنجیدهی ما را
با اشک فرو ریخت ستمهای تو وحشی
پاشید نمک جان خراشیدهی ما را