![غزل شماره 17 شهریار ( دل درویش نوازت )](https://artment.ir/wp-content/uploads/2023/08/Shahriar-Ghazal-17.jpg)
غزل شماره 17 شهریار ( دل درویش نوازت )
ای چشم خمارین تو و افسانهی نازت
وی زلف کمندین من و شبهای درازت
شبها منم و چشمک محزون ثریا
با اشک غم و زمزمهی راز و نیازت
بازآمدی ای شمع که با جمع نسازی
بنشین و به پروانه بده سوز و گدازت
گنجینهی رازی است به هر مویت و زان موی
هر چنبره ماری است به گنجینهی رازت
در خویش زنیم آتش و خلقی به سر آریم
باشد که ببینیم بدین شعبده بازت
صد دشت و دمن صاف و تراز آمد و یک بار
ای جاده انصاف ندیدیم ترازت
شهری به تو یار است و غریب این همه محروم
ای شاه بنازم دل درویش نوازت