حکایت شماره 3 باب اول گلستان سعدی

حکایت سوم باب اول ( در سیرت پادشاهان ) گلستان سعدی

حکایت شماره 3 باب اول ( در سیرت پادشاهان ) گلستان سعدی

ملک زاده ای را شنیدم که کوتاه بود و حقیر و دیگر برادران بلند و خوبروی، باری پدر به کراهت و استحقار در او نظر می‌کرد، پسر به فراست و استبصار به جای آورد و گفت: ای پدر کوتاه خردمند به که نادان بلند. نه هر چه به قامت مهتر به قیمت بهتر.

ادامه

حکایت شماره 2 باب اول ( در سیرت پادشاهان ) گلستان سعدی

حکایت دوم باب اول ( در سیرت پادشاهان ) گلستان سعدی

حکایت شماره 2 باب اول ( در سیرت پادشاهان ) گلستان سعدی

یکی از ملوک خراسان محمود سبکتگین را به خواب چنان دید که جمله وجود او ریخته بود و خاک شده مگر چشمان او که همچنان در چشم خانه همی‌گردید و نظر می‌کرد. سایر حکما از تأویل این فرو ماندند مگر درویشی که به جای آورد و گفت: هنوز نگران است که ملکش با دگران است.

ادامه

دیباچه گستان سعدی

دیباچه گلستان سعدی

دیباچه گلستان سعدی

منّت خدای را عز و جل که طاعتش موجب قربت است و به شکر اندرش مزید نعمت. هر نفسی که فرو می رود ممدّ حیات است و چون بر می آید مفرّح ذات. پس در هر نفسی دو نعمت موجود است و بر هر نعمتی شکری واجب.

ادامه