قصیده شماره 16 پروین اعتصامی قصیده شماره 16 پروین اعتصامی فلک ای دوست ز بس بیحد و بیمر گردد بد و نیک و غم و شادی همه آخر گردد ادامه
قصیده شماره 15 پروین اعتصامی قصیده شماره 15 پروین اعتصامی دل اگر توشه و توانی داشت در ره عقل کاروانی داشت ادامه
قصیده شماره 14 پروین اعتصامی قصیده شماره 14 پروین اعتصامی ای دل بقا دوام و بقایی چنان نداشت ایام عمر فرصت برق جهان نداشت ادامه
قصیده شماره 13 پروین اعتصامی قصیده شماره 13 پروین اعتصامی عاقل از کار بزرگی طلبید تکیه بر بیهده گفتار نداشت ادامه
قصیده شماره 12 پروین اعتصامی قصیده شماره 12 پروین اعتصامی اگر چه در ره هستی هزار دشواریست چو پر کاه پریدن ز جا سبکساریست ادامه
قصیده شماره 11 پروین اعتصامی قصیده شماره 11 پروین اعتصامی آن کس که چو سیمرغ بی نشان است از رهزن ایام در امان است ادامه
قصیده شماره 10 پروین اعتصامی قصیده شماره 10 پروین اعتصامی شالودهی کاخ جهان بر آب است تا چشم بهم بر زنی خراب است ادامه
قصیده شماره 9 پروین اعتصامی قصیده شماره 9 پروین اعتصامی گویند عارفان هنر و علم کیمیاست وآن مس که گشت همسر این کیمیا طلاست ادامه
قصیده شماره 8 پروین اعتصامی قصیده شماره 8 پروین اعتصامی ای عجب این راه نه راه خداست زآنکه در آن اهرمنی رهنماست ادامه
قصیده شماره 7 پروین اعتصامی قصیده شماره 7 پروین اعتصامی آهوی روزگار نه آهوست اژدر است آب هوی و حرص نه آب است آذر است ادامه